۱۳۹۶ آذر ۲۶, یکشنبه

گر خوانده بود ...



ایا تمامت از شبها و روزها ی روشن ما برخاست ؟
ایا ز جان تیره این دستها
آن برگ یاس رویش نخواست دیگر ؟
رویش نخواست ؟
ایا مرا دگر به جلوه نمی خواهد ؟
ایا مرا دگر به سینه نمی خواند ؟
گر خوانده بود لینک
پرتو گشا به سینه من چلچراغ بود
گر خوانده بود اینک رویای این کویر به چشمانم دیدار باغ بود


اسماعیل شاهرودی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر