۱۳۹۶ آذر ۲۶, یکشنبه

پوز خند 1



و رفته رفت
و رفته‌گان همه رفتند:
اما
ما
زندانیان خانه و اشیا
تصدیق می‌کنم که نرفتیم.
بر جای خود. ((نشیمن!)) تاریخ.
بنشسته‌ایم گرم.
ور پرسشی سلام کند. در جواب آن
گفتارمان روانه شود نرم.
احساس می‌کنم
که از لبان‌مان
ترکیب آینه بندی لبخند ریخته‌ست
و جای آن
بیرون زده‌ست هیات ناساز پوزخند.
و پوزخند ما
اینک چو پای زمزمه حتی
نای نفس ندارد.
و من
در این ((عریضه)) نیز
حرفی به کس ندارم!
و رفته رفت
و رفته‌گان همه رفتند:
اما
ما
تصدیق می‌کنم که نرفتیم!

اسماعیل شاهرودی

تهران 12 / 1346

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر