۱۳۸۴ دی ۲, جمعه
متن سرود باد و توفان
۱۳۸۴ مهر ۲۳, شنبه
۱۳۸۴ مهر ۸, جمعه
شطحیات 6
۱۳۸۴ شهریور ۱۸, جمعه
یونیفرمت را بپوش پلیس...
یونیفرمت را بپوش پلیس
خجالت نکش
تو در ایران هستی
آدمفروشی و شکنجه و اعدام
_ اگر قربانی، من نباشم
مگر اتفاق مهمی است؟
دنیا سوار بر مَرکب جهالت هنوز چهار نعل می تازد
باور نمی کنی؟
پینوشه مرد
و کسانی بودند که برایش گریه کردند
به خاطر نجات آنها از شر کمونیزم!
تو اصلا می فهمی این را؟
به دستهای قطع شده ی ویکتور خارا قسم می خورم
برایش گریه کردند.
تو که پینوشه نیستی
فقط مزدوری
پس خجالت نکش پلیس
یونیفرمت را بپوش
***
کسی اینجا
به 209 فکر نمی کند
کسی اینجا
به 305 فکر نمی کند
اینجا دغدغه ی اصلی مردم این است
که قهرمان سریال کره ای
زن گمشده اش را پیدا می کند یا نه
پس نگران نباش پلیس
یونیفرمت را بپوش
۱۳۸۴ شهریور ۱۶, چهارشنبه
۱۳۸۴ شهریور ۱۰, پنجشنبه
شعر
۱۳۸۳ دی ۱۳, یکشنبه
عشق و عادت
کسی را که دوست داری
هرگز دوستت ندارد
کسی دوستت دارد
که هرگز دوستش نداشته ای
اینها مهم نیست
من به کسی عادت کرده ام
به راه رفتنش
حرف زدنش
قهر کردنش
بی احساسیش
به بودنش
همه ی آنها رفتند
آنها که دوستشان داشتم
آنها که دوستم داشتند
همه رفتند
یکی یکی و با هم
من به هیچ کدامشان فکر نمی کنم
اما یک نفر راحتم نمی گذارد
من به او عادت کرده بودم